4و5 ماهگی امیر همایون

عزیز دل مامانی دیگه کم کم ورجه ورجه هات زیاد شده و آماده میشی که جهان اطرافتو کشف کنی.........

اینم امیر همایون در 5/5 ماهگی

اینا کارهای جدیدی هستن که چهار ماهگی انجام میدی..

صدا های مختلفی رو از خودت در میاری و اونها را بهم می چسبونی در واقع داری آواز می خونی

- معنی کلمه بخند رو می دونی و هر وقت بهت می گم بخند امکان نداره که نخندی

- اشیای بغلتو از روی زمین بر میداری و نوش جان می کنی

- به دقت به ورجه ورجه های داداشت نگاه می کنی و اونو با چشمات تعقیب می کنی.

- روشن و خاموش شدن چراغ ها رو خیلی دوست داری و اونها رو هر جا که باشن پیدا می کنی.

- دستات رو کامل بهم می چسبونی و به دقت به اونها نگاه می کنی و به شدت هم اونها رو می خوری

البته این کارها از خیلی وقت پیش انجام میدی. موقع گریه کردن هم می گی ما ما که من خیلی خوشم می یاد.

- عکسهای کتابا برات جالبن و وقتی برات کتاب می خونم اونها رو خوب نگاه می کنی.

- می خوای برگردی رو سینه و تمام بدنت رو به یک سمت متمایل می کنی. بعضی وقتها بدنت حالت ال شکل می گیره. یعنی بدنت رو تاب میدی ولی سرت رو نه

موقع خوردن مولتی ویتامین با سر و صدای زیاد با دهنت حباب درست میکنی و میدی بیرون که خیلی خیلی با مزه میشی.علیرضا هم خیلی خوشش میاد وهمش میگه مامان بهش مولتی ویتامین بده

بالاخره روز 16 اسفند 89 یعنی 4 ماه و ده روزهگی تونستی کاملا"بچرخی و بیای روی سینه. خوب عزیز دلم دنیا از این طرف چه شکلیه؟ چه رنگیه؟

5 ماهگیت هم وقتی اسمتو صدا میکنم سرت رو به طرفم میچرخونی نمی دونی چقدر کیف میکنم. وقتی داری تلاش می کنی که بخزی و بیای جلو منم سعی میکنم با گذاشتن چیزای جدید تشویقت کنم. که بعضی وقتها از ذوق دست و پاتو به شدت تکون مدی و فقط شکمت روی زمینه که بابایی از این حالتت خیلی خوشت میاد.دددگفتناتم خیلی واضح شدن و بعضی وقتها هم داد میزنی و میگی فکر کنم از صدا خودت خیلی خوشت میاد