امیر همایونامیر همایون، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

بزرگ مردان کوچک

علیرضا و روز اول سال تحصیلی 91-90 (دوم دبستان)

بالاخره تابستون تموم شد و روز اول مهر ٩٠ رسید و پسرم،عزیز دلم، یه سال تحصیلی جدید رو شروع کردی. منم اون روز باهات اومدم و با هم دیگه پیش خانم معلمتون خانم دبیری رفتیم و باهاش آشنا شدیم. الان که این مطلب رو می نویسم چند ماهی از شروع سال تحصیلی می گذره و خدا رو شکر خانم معلمت از وضعیت درسیت کاملا راضیه و تو موفق شدی توی مسابقه علمی نفر اول بشی ولی وایییییییییییییی چقدر دوست داری بازی کنی عزیزم اینقدر بازی میکنی که حتی تغذیه هات رو هم نمیخوری و کتاب های کمک اموزشی رو هم که برات گرفتم به غیر از یکی از بقیه به عنوان دکور استفاده میکنی ولی خدا رو شکر روی درست تاثیر منفی نداشته. دوستت دارم عزیزم. انشالله همیشه موفق باشی   ...
29 بهمن 1390

امیر همایونم یازده ماهه شد

بزرگترین اتفاق زندگی تو توی یازده ماهگی راه رفتنته پسر نازم. این اتفاق مهم روز 19/6/90 با چند قدم شروع شد و در عرض چند روز تو توانایی اینو بدست آوردی که بتونی کامل راه بری. (30/6/90). اینم پسرک یازذه ماهه من. دوستت دارم جون دلم   بقیه عکسها در ادامه مطلب.....   امیر همایون عاشق آب بازی و حمام کردنه....   خوشحال از فتح دمپایی های حمام کافیه در 1 دقیقه باز باشه... اول شیشه میز برداشته شد حالا نوبت خود میزه... ...
17 آذر 1390

امیر همایون ده ماهه

پسرک نازم می تونه با کمک میز و مبل و .... چند قدمی راه بره(٢٠/٥/٩٠) و میتونه مدت زیادی زیادی روی پاهای خودش بایسته(٢٧/٥/٩٠) و برای اولین با هم با ابتکار خودش با سطل راه رفت. پسرم توی این ماه عاشق آشپزخونه و وسایل اون شده و نصف وقتشو در حال بیرون ریختن کشوهای آشپزخونه س و اگه در یخچالو باز کنی به سرعت برق و باد خودشو میرسونه.   این تی هم از وقتی امیر همایون تونسته خودشو بهش برسونه یک روز هم صاف نبوده   شکار لحظه ها: امیر همایون داره یواشکی آشغال میخوره .... بقیه عکسها ادامه مطلب.......           ...
17 آذر 1390

انا لله و انا الیه راجعون

روز ٢٠ شهریور خواهر همسرم به رحمت خدا رفت. اونم روزی که تازه پسر کوچکش دانشگاه قبول شده شده بود. خیلی خیلی ناراحت شدم و دلم گرفت. خیلی خوب و مهربون بود. می دونم برای بچه هاش خیلی سخته. روحش شاد. لطفا هر کس این مطلب رو می خونه یک فاتحه برای شادی روح ان مرحوم بخونه. ممنون از همگی
6 مهر 1390

امیر همایون در نه ماهگی

عزیز دلم ٥ مرداد نه ماهه شدی. کارهایی که انجام میدیی خیلی بامزن. وقتی بیداری به تمام خونه  ٤ دست و پا سر میزنی .......     و هرچی رو که ببینی دست میگری بهش و می ایستی. چند ثانیه ای هم میتونی تنهایی بایستی. وقتی دستات رو میگرم تا تاتی تاتی کنی خیلی خوشحال میشی و چشمهات برق میزنن انگار میدونی که بزودی میتونی راه بری. بابا ماما رو خیلی خوب میگی. عاشق جارو برقی هستی و وقتی خونه رو جارو میکشم بدون سر و صدا دنبالم میای. پشت جارو برقی برات خیلی جالبه و با دقت به جایی که سیم ازش در میاد نگاه میکنی. خیلی دوست داری بری توی دستشویی و حموم  و اگه یک لحظه در باز باشه از فرصت استفاده میکنی و سریع چهار دست ...
9 شهريور 1390

نی نی شگفت انگیز من

علیرضا پسر شگفت انگیز من. اینجا با در جعبه نبات برای خودش نقاب بت من ساخته. البته اینجا 4 ساله اس.   امیر همایون واقعا" عاشق موسیقیه و اینجا هم در حال نواختن بلز داداششه. موسیقی های موتسارت هم خیلی آرومش میکنه.   اینجا هم داره فکر می کنه چطور بیاد بیرون ...
26 تير 1390